شهدای زنجان-نگرانم
جمعه, ۱۵ آبان ۱۳۹۴، ۰۴:۵۳ ب.ظ
همرزم شهید می گوید:
در عملیات محرم شهید قامت بیات فرماندهی یکی از گردانها را به عهده داشت.در جریان عملیات اینجانب مجروح شدم و به پایگاه شکاری دزفول منتقل گشتم.روی تخت بیمارستان تازه چشمانم را باز کرده بودم که دیدم قامت بیات نیز با چشمی مجروح کنار تخت من بستری است.به گرمی از من دلجویی کرد.
گفتم شما چطورید؟جواب داد:(حالم خوب نیست نگرانم)فکر کردم درد چشم و جراحت بدن که از ناحیه شکم مجروحیت داشت او را آزار می دهد و این گونه شکایت می کند.اما وقتی ادامه داد گفت:نگران بچه ها هستم نمی دانم چه بر سرشان آمده اگر دکتر مرخص کند می خواهم برگردم.تازه فهمیدم او نگران رزمنده هاست و این که نکند مجروحیت او را از انجام وظایف باز دارد.
برگرفته از کتاب راز شقایق
۹۴/۰۸/۱۵