یکی از دغدغههای صحیح افراد مخصوصا دانشجویان در مواجهه با بیانات رهبر معظم انقلاب، شیوهی استفاده از این بیانات و تفهیم آن در راستای تعمیق گفتمان رهبری یا جریانسازی در سطح تودههای مردمی است. عدم مواجههی صحیح با بیانات رهبر انقلاب همواره بهعنوان یک آسیب در میان مجموعههای فرهنگی انقلابی، خاصه مجامع دانشجویی، مطرح بوده است. بهگونهای که غالب محصولات رسانهای یا محتوای قابل ارائهی چنین مجامعی، بازنشر بیقیدوحاشیهی بیانات رهبری است یا نهایتاً با ارزش افزودهی گرافیکی، تصویری و... دیده میشود. واگویهی صرف بیانات رهبری در هر سخنرانی، بدون پیگیری و استمرار، خود به عاملی فزاینده در مهجور ماندن منویات رهبری تبدیل شده است؛ بهگونهای که رهبر انقلاب، خود از اینکه جوانان بهعنوان یکی از مخاطبین اصلی بیانات ایشان گاهی به آن بیتوجهی میکنند، ابراز شکایت مینمایند: «در این سخنرانیهای ما هم گاهی حرفهای خوبی در گوشهوکنار هست، منتها غالباً دقت نمیشود و همینطور ناپدید میگردد.»۱
اگر بنا بر این باشد که در پژوهش منویات رهبرانقلاب، پا را از تکرار فرمایشها فراتر بگذاریم و نیز از برخورد نظری به رویکردی عملگرایانه و کاربردی گذر کنیم، نیازمندیم تا با عینکی «دانشجویی» و «دانشپژوهانه» با بیانات مواجه شویم که این خود مستلزم طی گامهایی است که در ذیل خواهیم کوشید تا مدلی کاربردی از این مواجهه ارائه نماییم.
زمانی آیت الله جوادی آملی جبهه مشرف شده بودند تا ملاقاتی با بسیجیان داشته باشند.
در میان رزمندگان نوجوان با صفایی بود که ۱۴ سال داشت. پایین ارتفاع چشمه ای بود و باران گلوله از سوی عراقی ها می بارید. لذا فرماندهان گفتند برای وضو هم به آنجا نروید. بالا بنشینید و همانجا تیمم کنید.
هنگامی که آیت الله جوادی تشریف آوردند، دیدند که آن نوجوان ۱۴ ساله داشت به سمت چشمه می رفت برای وضو. بسیجیان هر چه فریاد زدند نرو خطرناک است، آن نوجوان گوش نکرد.
آخر متوسل شدند به این عالم وارسته، حضرت آیت الله جوادی آملی که آقا! شما کاری بکنید. آقا نوجوان را صدا کردند که عزیزم کجا می روی؟ گفت میروم پایین وضو بگیرم.
گفتند پسر عزیزم! پایین خطرناک است. فرماندهان گفتند می توانی تیمم کنی. شما تکلیفی ندارید. همان نماز با تیمم کافی است.
نوجوان نگاهی بسیار زیبا به چشمان مبارک این عارف بزرگوار کرد و لبخند زیبایی زد و گفت بگذارید حاج آقا نماز آخرمان را با حال بخوانیم و رفت وضو گرفت و یک نماز باحالی خواند و برگشت.
دقایقی بعد قرار بود عده ای از بسیجیان بروند جلو و با عراقی ها درگیر شوند. اتفاقا یکی از آنها همین نوجوان ۱۴ ساله بود. یکی دو ساعت بعد آیت الله جوادی را صدا کردند و گفتند حاج آقا بیاید پایین ارتفاع. دیدند جنازه ی آوردند. آیت الله جوادی آملی نشستند و دیدند همان نوجوان با همان لبخند زیبا پرکشیده و رفته.
آیت الله جوادی آملی کنار جنازه اش روی خاک نشستند، عمامه از سر برداشتند و خاک بر سر مبارکشان ریختند و گفتند :
جوادی! فلسفه بخوان. جوادی! عرفان بخوان. امام به اینها چه یاد داد که به ما یاد نداد؟!
من به او می گویم نرو و او می گوید بگذار نماز آخرم را با حال بخوانم. تو از کجا می دانستی که این نماز، نماز آخر توست؟ !
به نقل از سرویس مقاومت جام نیـوز
یکی از ملوک عجم طبیبی حاذق به خدمت مصطفی(ص)فرستاد،سالی در دیار عرب بود و کسی تجربه پیش او نیاورد و معالجه از وی نخواست .پیش پیغمبر آمد و گله کرد که مرین بنده را برای معالجت اصحاب فرستاده اند و در این مدت کسی التفاتی نکرد تا خدمتی که بر بنده معین است به جای آورد.رسول(ص)گفت این طایفه را طریقتی است که تا اشتها غالب نشود نخورند و هنوز اشتها باقی بود که دست از طعام بردارند.حکیم گفت این است موجب تندرستی،زمین ببوسید و برفت.
گلستان سعدی-باب سوم
پیامبر اکرم(ص):
رمضان ماهی است که ابتدایش رحمت است و
میانه اش مغفرت و پایانش آزادی از آتش جهنم.
به اطلاع دوستان می رساند
مراسم هیئت بهشت در ماه مبارک رمضان همانند سال گذشته
روزهای جمعه بعد از اذان صبح در کنار شهدای گمنام گاوارنگ برگزار خواهد شد.التماس دعا